"حرف و حرف و حرف
خدا می گوید
بس است!
حالا کمی سکوت"
و این تمام داستان مرگ و زندگی است
خدا جان
بیا بلندی های دلم را
از بند رژیم اشغال گر نفس آزاد کن
یکبار حسین را برادر صدا زدن
حاجت 30 سالۀ عباس بود
که در کربلا روا شد!
تا شنیدند تو سقایی
همه تشنگی را انتخاب کردند
این بهترین بهانه بود
برای زیارت تو
عباس نشان داد
فقط با زدن به دل دشمن می شود
تحریم را شکست!
فرات شهادت دهد...
نمی خواست آب بخورد!
داشت نوازشش می کرد
عباس به دادش نرسیده بود آن روز
امروز روی نقشه های جهان
حک شده بود "کویر فرات"
عباس در تمام زندگی
فقط یکبار از حسین پیشی گرفت!
آن هم شهادت بود
جدا کردن دستهایش با برنامه بود!
می خواستند این چنین
بیعت بگیرند از عباس...!
