به من که می رسند
حرف حرف خداست
کمی آنطرف تر
خدا به باد!
شده ام کلیسای
یکشنبۀ دوستان!
به من که می رسند
حرف حرف خداست
کمی آنطرف تر
خدا به باد!
شده ام کلیسای
یکشنبۀ دوستان!
روزگار مرا می زند
تا صدایم در آید!
آری این سرنوشت من است
سرنوشت یک ناقوس کلیسا
شکست های عشقی
از اینجا شروع شدند که
عاشق می شویم و بعد
تازه دنبال دلیل می گردیم...
برای ترمیم شخصیت خودش
شخصیت این و آن را شکست...
کاش لااقل می شد کمی ترمیم!
چقدر حرف نگفته این وسط ماند
حالا برایم یک سینی فاتحه اورده است!